کد مطلب:28669 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

رسوایی عمرو بن عاص












2532. الإمامة و السیاسة:گفته شده كه عمرو به معاویه گفت:آیا خود، از علی می ترسی و آن گاه كه من اندرزت می دهم، مرا [ به ترسیدن از او] متّهم می كنی؟ به خدا سوگند، هر آینه با علی مبارزه خواهم كرد، هر چند در نخستین دیدار با وی، هزار بار بمیرم.

آن گاه عمرو به مبارزه علی علیه السلام رفت. علی بر او ضربتی زد و بر زمینش افكَنْد. عمرو در برابر او به عورتش پناه برد و [ بدین سان] از او در امان مانْد. علی علیه السلام از او دست كشید و به او پشت كرد.

و علی علیه السلام هیچ گاه به عورت هیچ كس ننگریسته بود، كه اهل حیا و بزرگْ منشی بود و از آنچه برای كسی چون او روا و زیبا نبود، دامن نگاه می داشت.[1].

2533. البدایة و النّهایة:گفته شده كه روزی علی علیه السلام به عمرو بن عاص حمله بُرد و او را با نیزه ضربه زد و بر زمین افكَنْد. عورت او نمودار شد. پس علی علیه السلام از او [ دست كشید و] بازگشت. یارانش به وی گفتند:ای امیر مؤمنان! تو را چه شد كه از او روی برگرداندی و بازگشتی؟

گفت:«آیا می دانید او كیست؟».

گفتند:نه.

گفت:«او عمرو بن عاص است كه عورتش را نزد من آشكار كرد و [ با این كار ]از من ترّحم طلبید. پس من نیز از او منصرف شدم».

آن گاه كه عمرو نزد معاویه باز گشت، معاویه به وی گفت:خدا را سپاس گو و كَپَل خود را![2].

2534. وقعة صِفّین:عمرو بن عاص، پرچم در دست، حمله بُرد و می خوانْد:

زرهِ مرا بر من محكم كنید تا گشوده نشود.

بعد از طلحه و زبیر، [ در نبرد با علی] متّحد شو[ ید].

روزی از آنِ [ مردم] هَمْدان است و روزی از آنِ صِدْف (عمرو بن مالك)

و [ مردمِ] تمیم را چنان تكبّری است كه [ از میدان] روی بر نمی تابند.

من همه آنها را به شمشیر می زنم تا بازگردند،

آن گاه كه خود به راه افتم، همانند شتری كهن سال كه به خود می بالد.

همین گونه با [ مردمِ] حِمیَر رفتار می كنم، مگر آن كه باز گردند

و امّا امروز برای اهل ربیعه، روز نابودی است.

علی علیه السلام به رویارویی با او برخاست، حال آن كه می گفت:

«همه [ افراد، خواه] گردن افرازان و [ خواه] افسردگان [ و فرو نشستگان]

چه بزرگان و چه اطفال، می دانند؛

كه من در شمشیر زدن، نام آورم

و مردانه می رزمم و طلایه دارانِ [ دشمن] را می زنم؛

به شمشیرِ تیزی كه كُندی نمی پذیرد.

سپس با نیزه بر عمرو ضربه زد و او را بر خاك افكَنْد. عمرو، پای خویش را پیش گرفت تا عورتش عیان شد. پس علی علیه السلام از او چهره گردانْد و عمرو، نیمه جان از معركه بیرون رفت. كسانِ [ علی علیه السلام] گفتند:ای امیر مؤمنان! آن مرد رهایی یافت!

گفت:«آیا می دانید او كیست؟».

گفتند:نه.

گفت:«او عمرو بن عاص بود كه عورت خویش را در برابر من آشكار كرد و من از او روی گرداندم».

عمرو، نزد معاویه بازگشت. معاویه به وی گفت:چه كردی ای عمرو؟

گفت:علی با من رویارو شد و بر زمینم افكَنْد.

گفت:خدا را سپاس گو و عورتت را! هان؛ به خدا سوگند، اگر او را می شناختی، به نبردش نمی رفتی.[3].

2535. عیون الأخبار - به نقل از مَدائنی:روزی عمرو بن عاص، معاویه را دید كه می خندد. به او گفت:از چه می خندی ای امیر المؤمنین؟ خدایت [ همواره ]شاد كناد!

گفت:از تیزْ ذهنی ات می خندم، آن گاه كه در برابر فرزند ابوطالب، عورتت را عریان كردی! هان؛ به خدا سوگند، او را بخشنده و بزرگوار دریافتی؛ وگرنه اگر می خواست، تو را می كُشت.

عمرو گفت:ای امیر المؤمنین! هان؛ به خدا سوگند، من سمت راست تو بودم. آن گاه كه علی تو را به مبارزه فرا می خوانْد، چشمانت چپ می شد، نَفَسَت بَند می آمد و حالتی در تو ظاهر می گشت كه دوست نمی دارم برایت بگویم. پس یا به خود بخند و یا مخند.[4].









    1. الإمامة والسیاسة:127/1.
    2. البدایة والنهایة:264/7، الأخبار الطوال:177، المناقب:240/236.
    3. وقعة صفّین:406 و 407، شرح نهج البلاغة:60/8.
    4. عیون الأخبار:169/1، العقد الفرید:334/3، شرح نهج البلاغة:107/6.